کد مطلب:28450 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

بیرون رفتن طلحه و زبیر به سوی مکّه












در پی رفت و آمدهای چند روزه طلحه و زبیر نزد امام علی علیه السلام برای دستیابی به پاره ای از سِمَت های حكومتی[1] و گرفتن امتیازهای مالی و در حالی كه این گفتگوها نتیجه ای جز تن ندادن امام علیه السلام به خواسته های آنان دربرنداشت، بدانان خبر رسید كه عایشه در مكّه اعلان رویارویی با امام علیه السلام كرده و از كُشندگان عثمان، برائت جسته است. از سوی دیگر، برخی از كارگزاران عثمان، از ترس حسابرسی امام علیه السلام به همراه اموالی كه از بیت المالْ غارت كرده بودند، به سوی مكّه گریختند. از این رو، طلحه و زبیر نیز تصمیم گرفتند به مكّه بروند و در آن جا رویارویی خود را با حكومت امام علیه السلام اعلام كنند. آن دو نزد امام علیه السلام آمده بودند و این نیّت را در دل داشتند.

2108.الجمل: وقتی كه [ طلحه و زبیر ] نزد علی علیه السلام آمدند، گفتند: ای امیرمؤمنان! نزد تو آمده ایم تا برای رفتن به عمره، كسب اجازه كنیم. [ علی علیه السلام] بدانان اجازه نداد. گفتند: مدّت هاست كه عمره نرفته ایم.به ما اجازه رفتن ده.

[ علی علیه السلام] بدانان فرمود: «به خدا سوگند، شما قصد عمره ندارید؛ بلكه قصد پیمان شكنی دارید و می خواهید به بصره روید».

گفتند: بار خدایا!ما را بیامرز.ما قصدی جز عمره نداریم.

بدانان فرمود: «برای من به خداوند بزرگ، سوگند یاد كنید كه نسبت به امور مسلمانان، در كار من فساد نمی كنید و بیعتی را كه با من كردید، نمی شكنید و در فتنه جویی تلاش نخواهید كرد».

آنان زبان به سوگندهای غلیظ در آنچه از آنان خواسته بود، گشودند.

وقتی از نزد او بیرون آمدند، ابن عبّاس، آن دو را دید و بدانان گفت: آیا امیرمؤمنان به شما اجازه [ عمره ] داد؟

گفتند: آری.

ابن عبّاس، نزد امیرمؤمنان رفت و ایشان شروع به سخن كرد و فرمود: «ابن عبّاس! آیا خبری داری؟».

گفت: طلحه و زبیر را دیدم.

بدو فرمود: «آن دو از من اجازه عمره خواستند و من، بدانان اجازه دادم، البته پس از آن كه با سوگند از آنان تعهّد گرفتم كه حیله نكنند، بیعت نشكنند و فساد، ایجاد ننمایند. به خدا سوگند- ای ابن عبّاس- كه آنان قصدی جز فتنه نداشتند. گویا می بینم آن دو را كه به مكّه رفته اند تا بر پیكار با من كمك رسانند. به راستی كه یعلی بن منیه، آن خیانت پیشه فاسد، ثروت های عراق و فارس را با خود بُرد تا در این راه مصرف كند. به زودی این دو در كار حكومت من فساد می كنند و خون پیروان و یاران مرا می ریزند».

عبد اللَّه بن عبّاس گفت: اگر مسئله در نظرت چنین بود، چرا به آنان اجازه دادی؟ و چرا آنان را در حبس نكردی و به آهن نبستی تا مسلمانان را از شرّ آنان باز داری؟

[ علی علیه السلام] به وی فرمود: «ای ابن عبّاس! آیا مرا وا می داری كه ستمْ آغاز كنم و بدی را پیش از نیكی بیاغازم و بر گمان و تهمت، كیفر دهم و پیش از انجام دادن جرم، دستگیرشان كنم؟! هرگز! به خدا سوگند، از آنچه خداوند بر من لازم دانسته- كه داوری بر پایه عدالت و سخن جداكننده حقّ و باطل باشد- عدول نكنم».[2].

2109.الجمل- به نقل از بكربن عیسی-: به راستی كه علی علیه السلام از آن دو (طلحه و زبیر) سخت ترین پیمان و میثاقی را كه از كسی می توان گرفت، گرفت تا با وی مخالفت نورزند و بیعت نشكنند و جز عمره، به سوی دیگر نروند تا نزد وی بازگردند و آن دو نیز چنین تعهّدی را از طرف خودشان به او سپردند، تا این كه به آنان اجازه داد و آنان بیرون رفتند.[3].









    1. الجمل: 164.ر.ك: همین كتاب، ص 37 (برتری جویی).
    2. الجمل: 166.نیز، ر.ك: الكافئة: 13/14، الاحتجاج: 67/373/1، مروج الذهب: 366/2.
    3. الجمل: 437، الكافئة: 14/15، بحار الأنوار: 18/32/32.